عامل و متصدی. (آنندراج). تحصیلدار و خراجدار و کسی که مالیات را جمعمی کند و مأمور دیوانی. (ناظم الاطباء) : وین فلک گرچه بد عمل داریست هم به نیکی حساب من رانده ست. خاقانی. ملک صفاتی کاندر ممالک شرفش سپهر گفت که من کهترین عملدارم. خاقانی. عمل داران برابر می دویدند زر و دیبا بخدمت می کشیدند. نظامی. عمل داران چو خود را ساز بینند به معزولان از این به بازبینند. نظامی. عمل خانه دل بفرمان توست زبان خود عملدار دیوان توست. نظامی. ، شحنه. (زمخشری)
عامل و متصدی. (آنندراج). تحصیلدار و خراجدار و کسی که مالیات را جمعمی کند و مأمور دیوانی. (ناظم الاطباء) : وین فلک گرچه بد عمل داریست هم به نیکی حساب من رانده ست. خاقانی. ملک صفاتی کاندر ممالک شرفش سپهر گفت که من کهترین عملدارم. خاقانی. عمل داران برابر می دویدند زر و دیبا بخدمت می کشیدند. نظامی. عمل داران چو خود را ساز بینند به معزولان از این به بازبینند. نظامی. عمل خانه دل بفرمان توست زبان خود عملدار دیوان توست. نظامی. ، شحنه. (زمخشری)
همچون رسن. همانندرسن. مانند رسن. مثل ریسمان. ریسمان وار. که مثل ریسمان بلند باشد. که مانند رسن دراز باشد: سر از چنبر تو ببردند لیکن رسن وار سرشان درآید به چنبر. امیرمعزی. بپیچید آه من در بر چو زآتش چنبری وآنگه رسن وار آتشین چنبر گره گیرد ز پیچانی. خاقانی. سرآغوش و گیسوی عنبرفشان رسن وار در عطف دامن کشان. نظامی. به گیسوی رسن وار از پس پشت چو افعی هرکه را می دید می کشت. نظامی
همچون رسن. همانندرسن. مانند رسن. مثل ریسمان. ریسمان وار. که مثل ریسمان بلند باشد. که مانند رسن دراز باشد: سر از چنبر تو ببردند لیکن رسن وار سرْشان درآید به چنبر. امیرمعزی. بپیچید آه من در بر چو زآتش چنبری وآنگه رسن وار آتشین چنبر گره گیرد ز پیچانی. خاقانی. سرآغوش و گیسوی عنبرفشان رسن وار در عطف دامن کشان. نظامی. به گیسوی رسن وار از پس پشت چو افعی هرکه را می دید می کشت. نظامی
مانند ماهی وال همچون بال: (ماهی وال است طمع دور دار زود بدم درکشدت وال وار)، (منسوب به ناصرخسرو) توضیح باید دانست که ماهی (وال) نمیتواند انسان را ببلعد ظاهرا گوینده با نهنگ (تمساح) اشتباه کرده
مانند ماهی وال همچون بال: (ماهی وال است طمع دور دار زود بدم درکشدت وال وار)، (منسوب به ناصرخسرو) توضیح باید دانست که ماهی (وال) نمیتواند انسان را ببلعد ظاهرا گوینده با نهنگ (تمساح) اشتباه کرده